کابل از صائب تبریزی
(انگریزی ترجمہ: جوزفین ڈیوس)
(انگریزی ترجمہ: جوزفین ڈیوس)
خوشا عشرت سرای کابل و دامان کهسارش
که ناخن بر دل گل می زند مژگان هر خارش
خوشا وقتی که چشمم از سوادش سرمه چین گردد
شوم چون عاشقان و عارفان از جان گرفتارش
Ah! How beautiful is Kabul encircled by her arid mountains
And Rose, of the trails of thorns she envies
Her gusts of powdered soil, slightly sting my eyes
But I love her, for knowing and loving are born of this same dust
که ناخن بر دل گل می زند مژگان هر خارش
خوشا وقتی که چشمم از سوادش سرمه چین گردد
شوم چون عاشقان و عارفان از جان گرفتارش
Ah! How beautiful is Kabul encircled by her arid mountains
And Rose, of the trails of thorns she envies
Her gusts of powdered soil, slightly sting my eyes
But I love her, for knowing and loving are born of this same dust
ز وصف لاله او، رنگ بر روی سخن دارم
نگه را چهره ای سازم ز سیر ارغوان زارش
چه موزون است یارب طاق ابروی پل مستان
خدا از چشم شور زاهدان بادا نگهدارش
My song exhalts her dazzling tulips
And at the beauty of her trees, I blush
How sparkling the water flows from Pul-I-Bastaan!
May Allah protect such beauty from the evil eye of man!
خضر چون گوشه ای بگرفته است از دامن کوهش؟
اگر خوشتر نیامد از بهشت این طرف کهسارش
حصار مارپیچش اژدهای گنج را ماند
ولی ارزد به گنج شایگان هر خشت دیوارش
Khizr chose the path to Kabul in order to reach Paradise
For her mountains brought him close to the delights of heaven
From the fort with sprawling walls, A Dragon of protection
Each stone is there more precious than the treasure of Shayagan
نظرگاه تماشایی است در وی هر گذرگاهی
همیشه کاروان مصر می آید به بازارش
حساب مه جبینان لب بامش که می داند؟
دو صد خورشید رو افتاده در هر پای دیوارش
Every street of Kabul is enthralling to the eye
Through the bazaars, caravans of Egypt pass
One could not count the moons that shimmer on her roofs
And the thousand splendid suns that hide behind her walls
به صبح عید می خندد گل رخساره صبحش
به شام قدر پهلو می زند زلف شب تارش
گلوسوزست از بس نغمه های عندلیب او
چو آتش برگ، می ریزد شرر از نوک منقارش
Her laughter of mornings has the gaiety of flowers
Her nights of darkness, the reflections of lustrous hair
Her melodious nightingales, with passion sing their songs
Ardent tunes, as leaves enflamed, cascading from their throats
تعالی الله از باغ جهان آرا و شهرآرا
که طوبی خشک برجا مانده است از رشک اشجارش
And I, I sing in the gardens of Jahanara, of Sharbara
And even the trumpets of heaven envy their green pastures
خوب ترین است جی!!
جواب دیںحذف کریںحساب مه جبینان لب بامش که می داند؟
دو صد خورشید رو افتاده در هر پای دیوارش
جی جی بالکل۔ خالد حسینی بھی اسی سے فیض یاب ہو چکے۔
جواب دیںحذف کریں